حس میکنم زمان داره ازم انتقام میگیره. میدونه میخوام چه کارایی انجام بدم و نمیذاره. میخواد خسته م کنه. زود میگذره. منو تنهاتر میکنه و کاری میکنه من بی عرضه به نظر بیام. روزا از پی هم میگذرن بدون اینکه کاری انجام داده باشم. و بسیار خسته ام. دارم میدوام. با همه ی توان. اما این مسیر ته نداره. یه مسیر دایره ایه واسه تماشا کردن دیگرون. حتی دور هامم کسی نمیشمره و شمارش معکوسی در کار نیست که امید داشته باشم تموم شه. قرار نیست به جایی برسم، ولی وظیفه مه که
درباره این سایت