- من...نمیدونستم. منو... ببخش!
+ این اتفاق حتما میوفته. ولی نه الان! تو عزیز دل منی. و این اولین باره. و این اولین باره که در هم شکسته میشم. میبخشم اما، فقط یه خرده دیرتر. و این حق رو دارم. تو باختی پسر! این بازی رو باختی. این بازی کوچیک رو. اما این آخرش نیست. بخشیده میشی. برمیگردیم به دوتایی بودن پر عشقمون، انگار که اتفاقی نیوفتاده. انگار که چیزی نشکسته! اما بیانصافیه اگر پیش خودت فکر کنی که من همیشه اون آدم بخشندهام. عاشقی آدم رو احمق جلوه میده. اما
در بین کشورها خصوصا حوزه خاورمیانه یکسری قوانین نانوشته وجود داره که مختصر اشاره ای به این قوانین رو در همین پست میتونید بخونید ،
1: علیه کوردها بودن ،یکی از اصلی ترین قوانین نانوشته دولتهای خاورمیانه ست.
2: این موضوع دیگه کلیشه ای شده،که همه منازعات سیاسی و نظامی بین کشورها در خاورمیانه نهایتا به ضرر کوردها منتج به نتیجه میشود.
3: کافیست پای کوردها به میان کشیده شود تا کشورهایی که تا دیروز علیه یکدیگر شاخ و شانه کشیده اند به یکباره متحد گر
و این چنین است که رابطه ی من و خدای قدرتمند و بزرگ می تواند همین قدر صمیمانه همین قدر ساده و دوست داشتنی باشد.
اما حقیقت اینکه خدای قدرتمند نمیخواد این کار رو بکنه. به نظرم یه نقشه ی دیگه ای داره. لابد چیزی دیگه در سرش داره که من متوجه نمیشم. آخه من هنوز زبون خدایی بلد نیستم. من حتی حق ندارم این طور با خدا صحبت کنم چون قباحت داره و حتما خدا من رو فلک میکنه. ولی حقیقت هیچ کدام اینها نیست. خدایی که بی نیاز است و مهربان این گونه رفتار نمی کنه. بله داش
به هنگام گفتن دوست داشتنت، از مردمک چشمم خبر نداشتم. مثل اینک که مینویسم و میدانم نانوشته بهتر است باز از مردمک چشمم بیخبرم. تو مردمک چشم منی. اگر از تو بخواهم بگویم از ایستگاه باید بنویسم. ایستگاه انتظار تا بیایی، ایستگاه خوشبختی تا بنشینی و آن لحظه من از خزیدن نرم نرمکت در آغوشم بی انتها شوم. ایستگاه برای یکی رفتن است برای دیگری آمدن. برای من پیش و پس از تو یک خیابان بود که صبورانه انتظار اتوبوس را میکشید.من اما بیصبرانه منتظر تو بو
این گوشه از سالن مطالعه که من میشینم، ظاهرا کارهایی جز مطالعه هم درش انجام میشه!!
مثلا چن شب پیش دوستان برای آماده شدن جلسه دفاع اومدن و دوست عزیز مدافع خودشون رو پیراستن. تو همون گوشه.
یکی میاد و فقط با گوشیش ور میره...تو همون گوشه.
اصلا یکی میاد و میگیره اینجا میخوابه ...اونم تو همون گوشه.
.
.
.
الان تو همون گوشه دو نفر چنان دارن با هم حرف میزنن که احساس میکنی اینا از تو شکم مادر همدیگر رو میشناختن...چ چیز عجیبیه این دوستای خوابگاهی ...عجیب ترش اونج
گوشه گیری کودک چه علتی دارد؟
بخش کودک- درون گرایی و گوشه گیری برای آینده کودک بسیار مضر است . اگر کودکی برونگرا بوده، اما حالا به طور ناگهانی گوشه گیر شده باید علت یابی شود که این مشکل از کجا آغاز شده است
به ادامه بروید
ادامه مطلب
۳- دستهای گوشه دار :وقتی که دست گوشتی و مچ دست ضخیم و کلفت و کف در قسمت پائین وسیع و هر چه بطرف انگشتان بالا میرود وسعت آن کم شود و نوک انگشتان نیز دارای گوشه باشد ، گوشه دار نامیده میشود .اشخاصیکه دارای دستهای گوشه دار میباشند آزادیخواه و شورش طلب و هر کاری را قبل از فکر انجام میدهند، خوشگذران و اجتماعات و دسته بندیها و مسافرت را دوست دارند .
به طور کامل نوشته نشده است!
غریبه از تو، غریبه با خودم. دور افتاده از تمامِ خود بودنم. توی پیچ ها و مسیر هایی نامربوط و جدید. توی یک رقابتِ ناخواسته کثیف، توی داستانی نانوشته سر برآورده ام و آنجا، با گیاهی معمولی چندان تفاوتی نخواهم داشت. توی این داستانِ "اهمیت نداشتن". یک جور هایی کمرنگ تر از قبل و نامرئی، قدم می زنم با کفش هایم، اگر بفهمی. خالی از حماسه روی خطی صاف، خالی از تمامِ خود بودنم. از یاد بردن خاطرات و آدم دیگری شدن، برایت همه ی اینها کافی نیست؟ کمتر مخاطب شدنت ا
سر آخر یک ساعت مانده به خواب افسوس آن را می خوری که چرا در طول ترم نخواندی؟ و با خدای خود وداع میکنی که اگر یک بار دیگر به تو فرصت زندگی در ترم را بدهد مثل اسب می خوانی. اما غافل از این که اگر هزار ترم هم بیاید و برود نه در طول آن و نه در عرض آن نمی خوانی مگر در دقیقه نود. این تقدیر نانوشته پیشانی بعضی هاست.
فکرش را بکن ...یک بار دیگر ....فقط "یک" بار دیگر بتوانم گوشه ی بین الحرمین در آغوشت آرام بگیرم .....من طمع نمی کنم ...حرف قبه و شش گوشه و حرم را نمی زنم ....من همان گوشه ترین گوشه ی بین الحرمین را میخواهم که برای من امن ترین جای دنیاست . . . کنار همان قفسه ی دعا که خواب تمامش را گرفته بود ....اگر هم شد ،اگر اگر اگر که شد ؛؛؛برای ثانیه ای نفس کشیدن گوشه ی حیاط نجف ...و من دیگر به از این جا به بعدش فکر نمیکنم...میترسم به فکرم اجازه ی رویا پردازی بدهم !میترسم خو
و من آن عاشق نانوشته ی تاریخم...
از اتاقم عطر یاس می آید...
بهشت من...طلا در طلا...نور در نور...
فردوس برینم...اوج تمنای وجودم...خنکای دلم...
بیا دست هایت را به من بده...بگذار به تلافی همه ی دنیا به کام ما نگشتن ها،دور هم بگردیم...
بیا همه ی این خاکستری ها را دور بریزیم...بیا لحظه ای فقط من و تو باشیم...فارغ از دغدغه های رنگارنگمان...
بگذار دنیا فقط دو روز برای ما باشد...فقط دو روز...
کی اینهمه عاشقت شدم که با دیدن اولین دستخطت روی در یخچال از اشک تر شوم؟ مرد خوب همهٔ این سالها، شاید هیچ وقت نفهمی ولی من تکه کاغذ حاویِ پیامِ سادهٔ «میوههایی که برات توی یخچال گذاشتم، نشُسته است» را بارها با شوق بوسیدم و روی چشمم گذاشتم. کی اینهمه...؟
امروز متولد شدم
روزی خاصی نیست... ولی مثل روزهای قبل نیست!
شش روز دسترسی به اینترنت نداشتم... کی میدونه شاید هیچوقت متولد نمیشدم!
ولی بعد این شش روز هیچوقت مثل قبل نشدم حس کردم خیلی نانوشته دارم!
درسته شش روز خیلی نیست ولی بعضی ها میگن دنیا تو شش روز ساخته شده!!!
نابینای توامبه خط بریل میخوانمتشهرزاد قصه گوی هزار و یکشب شبهای تنهایی مندوباره میسرایمتبه خط عبری نانوشتهتا دوباره دوستت بدارمو فاتح لبهای تابستانیت بشومتا مست در آغوشت ایستاده جان بدهمو به نام نامی توهزاران غزلبدون قافیه ناسروده بماندتا شهرآغوشتدوباره تا سحر برای من باز بماند
دفتر آبی مخصوص نوشتن خاطرات و اتفاقاتِ روزانه ست! بعد از پنج دقیقه فرو رفتن در افکارِ مسمومِ دوران مجردی متوجه شدم نمیتونم حتی یک کلمه بنویسم از روزهای اسیر در تکرار و پوچی!
بیاید یکم با ویلی ویلیام برقصیم: دریافت حجم: 7.95 مگابایت
با مرور نامهی اول در ذهنم، برمیگردم به همان روزها، از ۲۱ آذر تا اوایل خرداد. تا روزی که جسارت اظهار عشق پیدا کردم و آن چه را که در دل داشتم روی کاغذ نگاشتم و به قاصدکها سپردم. چه خیالها که بافتم تا پاسخ آن نامه را دریافت کنم. گاه به یاد آن نگاه به خود امید میدادم که پاسخ این اظهار عشق، چیزی جز عشق نیست و گاه معشوق را مغرورتر و خویشتندارتر از آن میدیدم که با اولین کاغذ پیام عشق و دلدادگی فرستاده باشد. چند روزی گذشت. صبح شنبه بود که پا
.روزها میگذشت و من همچنان منتظر بودم، تا این که یک روز به زنهایی فکر کردم که اینگونه فکرشان و زندگیشان را نابود کرده بودند. زنهایی که ماهها و سالها چشم به راه نامهای مانده بودند، اما سرانجام هیچکس برایشان نامهای نفرستاده بود. خودم را تصور کردم که سالهای زیادی گذشته است، موهایم دیگر سفید شدهاند و من همچنان منتظرم. سپس فکر کردم که نباید این کار را انجام دهم، بنابراین از آن روز به بعد نرفتم که آنجا بنشینم و انتظار بکشم.
<<نه به گذشته می بایست فکرکنم و نه به آینده. گذشته شبیه کتابی بود تلخ و شیرین که حتی خواندن یک سطرش شهامتم را از بین می برد و قدرتم را زایل می کرد. آینده کتاب نانوشته ی کاملا سفیدی بود...شبیه دنیا پس از طوفان نوح.>>
ما بی عشق، ما بی شور، ما بی امید، ما بی میل به استقامت و قدرت ورزیدن، ما بی لبخند، ما بی تحمل و تاب آوری، ما بی نبوغ، ما بی اشتیاق، ما بی دلیلی برای تلاش کردن، آنچنان زنده نیستیم.
من در این گوشه ، که از دنیا بیرون است
آسمانی به سرم نیست ، از بهاران خبرم نیست
آنچه میبینم دیوار است
آه، این سختِ سیاه ، آنچنان نزدیک است
که چو برمیکشم از سینه نفس ، نفسم را برمیگرداند
ره چنان بسته ،که پروازِ نگه ، در همین یک قدمی می ماند
وقتی
هم قصهی نانموده خوانی
هم نامهی نانوشته خوانی
چی بگم؟
اگر چیزی میگم
فقط به این خاطره:
«وَ مَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى
قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَ أَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی وَ لِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى»
دوستت دارم [قلب]
* دیدن و دریافت تصویر این پست (+)
من در این گوشه ، که از دنیا بیرون است
آسمانی به سرم نیست ، از بهاران خبرم نیست
آنچه میبینم دیوار است
آه، این سختِ سیاه ، آنچنان نزدیک است
که چو برمیکشم از سینه نفس ، نفسم را برمیگرداند
ره چنان بسته ،که پروازِ نگه ، در همین یک قدمی می ماند
"ه.سایه"
ترکیب عطر تلخ و گس مردانه و بوی دود سیگارش
مرا به یاد حرفهای فیلسوف مآبانه اش می اندازد.
وقتی از سقراط و افلاطون حرف می زد،
محو افکار و گفتارش می شدم.
می گفت؛ به سمت زندگی اپیکوری قدم برداشته.
می گفت؛ قهقهه ی زیاد آدم را به بلاهت می رساند.از اینکه عاشق این مرد فیلسوف مآب شده ام لذت می برم.
لذتی که دوامی نداشت.
اندوه و اضطراب آمدند و مثل گله های اسب های سیاه و وحشی
که در دشت می تازند، قلبم را زیر سم هایشان لگدکوب کردند.
اگر او بود به این نقطه از پا
دارم کتاب سرخِ سفید از مهدی یزدانی خرم رو میخونم....چقدر خوب نوشته، شروع به همراه شدن با متنش سخته یه کم، ولی امان از زمانی که همراهش بشید، غرق میشید و دیگه نمی فهمید چند صفحه خوندید و الان صفحه چندید و اصلاً فصل چندمید....خوشم میاد ازش، این داستانهایی که در دل داستانِ اصلی نویسنده جاخوش کرده رو میپسندم،
نویسنده قلم خوبی داره و تونسته منو که انقدر درگیر صفحه و فصل و آره و اینا هستم رو به خودش بکشونه.
فکر کنم قراره لحظات خوب و خوشی رو با
1. دبیرستانی که بودم از یه جایی به بعد یاد گرفتم که دیگه هیچ چیزی رو به معلمم قول ندم؛ اگه درس نخوندم قول ندم که دیگه همیشه درسخون خواهم بود، اگه مچم رو تو تقلب گرفت نگم که دیگه همچین حرکتی ازم سر نمیزنه، اگه دیر میرسم سر کلاس قول وقتشناسی ندم؛ حرفم اینه که از شعار الکی دادن بدم اومده بود، فهمیده بودم اگه اهل عمل باشم او هم متوجه میشه.
2. اگه یه داستانِ بد رو تعریف کنیم مخاطب اون رو بد میدونه، اگه یه داستانِ خوب رو تعریف کنیم احتمالاً م
خوشا که "عشق" و "وطن" داستانِ ما باشد
که حرفِ مردمِ ما بر زبان ما باشد
به تاخت می روی و پشت سر نمی بینم
در این مسیر کسی هم عنانِ ما باشد
خدا، خدای من و توست، دل قوی می دار
اگرچه دور زمان بر زیان ما باشد
غمین مباش که فردا -یقین- فرشته ی شعر
قسم اگر بخورد، هم به جان ما باشد
طلای غزنه نوشتی به دادِ ما نرسید
سخن طلاست که خود در دهانِ ما باشد
ستون به سقفِ وطن می زنیم، "سیمین گفت"
بگو اگرچه که با استخوان ما باشد
تویی که می گذرم یا " منم که می گذری"
خرچنگ گوشهگیر
به آن خرچنگ منزوی و خرچنگ نرمشکم و به اختصار «خرچلزون» هم گفتهاند.
خرچنگهای گوشهگیر٬ بر خلاف اکثر خرچنگهای دیگر٬ شکمی نرم دارند.
این خرچنگها برای محافظت از خود از پوسته سخت کهنه حیوانات دیگر استفاده میکنند و به همین دلیل غالباً مجبور میشوند به پوستههای بزرگتری نقل مکان کنند.
نبشی پلاستیکی،فروش نبشی پلاستیکی در تهران ،خرید نبشی پلاستیکی ،نبشی پلاستیکی بسته بندی ،نبشی پلاستیکی کاشی،گوشه پلاستیکی،نبشی مقوایی، نبشی پلاستیکی اصفهان، نبشی بسته بندی، نبشی پلاستیکی پله ،گوشه پلاستیکی بسته بندی، نبشی کارتنی، نبشی مقوایی کارتن
گروه تولیدی تی تاک تولید کننده انواع نبشی بسته بندی
نبشی پلاستیکی
نبشی مقوایی
تلفن تماس - مهندس محسنی:
09120578916
09199762163
داشتم یه ترانه ی اصیل و قدیمی گوش می دادم که رسیدم به اصطلاحی که یه روز غروبِ غمگین که یادم نیست غمگینیش از چی بود مادربزرگِ غمبرک زده ام لا به لای حرفاش گفت و از کل کلمه هاش همون چهار کلمه موند گوشه ی گوشم! یه غروبِ احتمالا تابستونی که توی حیاط نشسته بودیم و به خورشیدی که هی سردتر می شد و هی رنگش تند و تیز خیره بودیم که هنوز بوی حیاط مادربزرگه مونده گوشه ی بینی ام. یه بوی تیز خوش آیند. مثل نون محلی هایی که می پخت. اونوقت ها مادربزرگه دستش نشکسته
هر وقت احساس می کنم خدا رو فراموش کردم، نگاهی به دست هایم می اندازم. از دوربین گوشه اتاق به خودم نگاه میکنم و به چیستی خودم فکر میکنم. همین کافیه که خالق خودم رو حاضر ببینم.
انتظار یه بیت شعر عارفانه نداشته باش. متاسفانه من زیاد اهل شعر نیستم.
. هری پاتر و سنگ جادو نوشتهی جِی.کِی. رولینگحتما تمام کتابهای هری پاتر را خواندهاید، اما پیشنهاد میکنم این رمان نخست از سری هفتتایی کتابهای هری پاتر را دوباره بخوانید. دنیای جادوگری هری پاتر هم کودکان و هم بزرگسالان را مجذوب خود کرده است. داستان پسر یتیمی که کودکی سخت و غمناکی را پشت سر میگذارد و بعد از وقایعی متوجه میشود که جادوگر است. این رمان جایگاه بالایی در فهرست کتابهای برتر دارد. داستانِ رمان درسِ عشق جاودان دوستی،
..::هوالرفیق::..
در بخش زنان و مامایی (OBGYN) روزهای دوشنبه معادل دو کشیک به حساب میآید چرا که بیماران اسکجول (Schedule) را در آن روز در بخش میخوابانند و این به آن معناست که این بیماران نوبت عمل دارند، بنابراین آزمایشات و پیگیریهای قبل از عملشان حسابی کار کشیک را زیاد میکند. البته یک نکتهی نانوشتهی دیگر هم دارد و تنها برای آنهایی که در بیمارستان فقیهی هستند صدق میکند: راند روزهای سهشنبه استاد پارسانژاد ساعت 7:30 صبح!
من هم دقیقا...
ادامه م
«٦٢»إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللّهُ وَ إِنَّ اللّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ به راستى،داستانِ درستِ(زندگى مسیح)همین است و هیچ معبودى جز خداوند نیست و همانا خداست مقتدر حکیم. «٦٣»فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِالْمُفْسِدِینَ پس اگر از حقّ روى گردان شدند،همانا خداوند به(کار و حال)مفسدان آگاه است. نکتهها: قصه و داستان،بر سه گونه است: ١.رمانها،افسانهها
حال و روز خوبی ندارم اما هر آنچه که تجربه می کنم را پذیرفته ام. لااقل می خواهم خودم اینجوری فکر کنم.
گوشه گیر شده ام. البته گوشه گیر بوده ام و خیلی حال و حوصلۀ گپ و گفت با بقیه را نداشته ام و ندارم.
از مهمانی ها و جمع های دوستانه فراری شده ام.
ادامه مطلب
فرشته یکروز در کانالش از قول مهدی صالحپور نوشتهبود: «تابستان بلاگرها برمیگردند.»
تابستان که شد من برگشتم. جستهگریخته شاید، اما برگشتم. اول به خودم بعد به وبلاگم. حالا که برای خواندن وبلاگهایتان، اینوریدر را باز کردم، دیدم که سپینود ناجیان هم برگشته یکماه پیش. پسِ سالها آمده و برایمان از خودش و کاروبارش مینویسد. در یکی از پستها از کارگاه نوشتنی که دارد برپا میکند نوشته و گفته که ترس از فراموشی و دلهرهی بیاعتناییِ آدم
بشنوید و بخوانید!
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
بعدازظهرِ یک روز زمستانی بود. کارم که تمام شد از شرکت زدم بیرون. مثل همیشه، راهِ مستقیمِ پیادهرو را بهسمت پایین پیش گرفتم. در فکر مهمانی شب بودم و خریدهایی که مانده. در ذهنم
زیباتر از آنی که در این قلب بمیرییا اینکه روی گوشه عزلت بپذیریتو نقطه سرفصل تغزل به دوچشمیتوخود یم عشقی که تغییر نپذیریدر دامگه عشق چه بسیار زیادندآنها که به تیر نگهت رفته اسیریدر بارگه عشق به یک غمزه نگاهتجان از من مسکین زچه روباز نگیریبا غمزه ای از گوشه چشمان تو هستندجان بر کف وافتاده به دام تو کثیریتو باز همانی که بگویم به حقیقتدرقلب ودل ما تو کبیری وامیری
بازار بی رحم تر از اونی هست که فکرشو میکنید
قانون نانوشته ای در بازار سهام عنوان میکنه که همیشه تعداد بازنده ها بیش تر از برنده هاست. سعی کنید قدر سودهایی که کسب کرده اید رو بدونید و مدام ریسک های غیر معمول نکنید هر سهمیو بدون مطالعه و تحلیل خرید نکنید و دلسوز سرمایه خودتون باشید.شرط اول سرمایه گذاری حفظ اصل سرمایست
از همان بچگی هایم همان قدر که از بودن در جمع و سر و صدا و شلوغی لذت میبردم، از خلوت و سکوت و بودن در دنیای خودم هم لذت میبردم.
دنیا و سکوتی که فقط و فقط متعلق به من بود.
هر کجا گوشه ی دنج و کوچکی را برای خودم سند میزدم و آنجا میشد متعلق به من و هر وقت که دلم میخواست به گوشه ی دنج خودم میرفتم و در دنیای خودم غرق میشدم.
ادامه مطلب
دانلود آهنگ جدید غمگین و احسای از مهدی جهانی به نام منو ول نکن من این گوشه ی دنیا تکو تنهام با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang mano vel nakon man in goshe donya tako tanham
دانلود آهنگ منو ول نکن من این گوشه دنیا تک و تنهام (با کیفیت بسیار عالی) و متن شعر
اگه بودی حال و روزم با الانم خیلی فرق داشت غم تو از دل من اینجوری زندونی نمیساخت♫♪✌
⭐️ ⭐️
افتادم این گوشه ی دنیا تک و تنها دلم تنگ تو که نیستی چی قشنگه توی این دنیای بی رنگ♫♪✌
⭐️
بلوریست آبی رنگ و درخشان.مسحور کننده و هم رنگ چشمهایت.مسموم میکند...میخواهم تو شوم...در خونم حل میشود.منجمد میشوم و آبی تر از همیشه خودم را در حال دست و پا زدن درچشمهایت می یابم.
بگو چگونه میتوان فراموش کرد لحظه درخشیدن مرواریدهای غلطان از گوشه ی چشمت را...که مرا از چشمت ب گوشه ای از این دوزخ انداخت...
آه ای اهریمن ترین اهریمن روزگارم.دوزخ همان جاست که تویی وجود نداشته باشد...
نبشی محافظ لبه ، نبشی مقوایی و پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی کاشی ، نبشی پلاستیکی ، خرید نبشی پلاستیکی ، فروش نبشی پلاستیکی در تهران ، نبشی ارومیه ، نبشی آستارا ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلاستیکی کاشی ، گوشه پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلیمری
نبشی پلاستیکی ، خرید نبشی پلاستیکی ، فروش نبشی پلاستیکی در تهران ، نبشی پلاستیکی کاشی ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، گوشه پلاستیکی ، نبشی بسته بندی ، نبشی مقوایی ، گوشه پلاستیکی بسته ب
به گزارش سایت تفریحی چفچفک برگرفته از روزیاتو : بیشتر مردم در گوشه و کنار جهان آغاز سال ۲۰۱۹ میلادی را جشن گرفتند. به رسم هر سال، در لحظه سال تحویل جشن و آتش بازی برپاست و صحنههای جذابی از این مراسم ساخته میشود.
ادامه مطلب
هر چی بیشتر میگذره، ییشتر به این میرسم که در زندگی اش و در قلبش هیچ اثری از من را نگه نداشته است. دلم را خوش کنم به امید واهی و خیال های بی اساس که چه! تا چه موقع؟
دریغا که نیست نشانی از من..
سوالم اینست که به کدام عهد نانوشته ای ماندم. بخاطر هیچ که آدم نمیماند.. خب باید بالاخره باور کنم که هیچ نمانده است از من در قلب و جانش. سوگواری و اندوه من از این است که روزی هیچ اثری از او در من هم نمانده باشد.. و قاطعانه تمام شده باشد.. که در آنصورت.. هیچ
میگه باید به خودت کمک کنی،
باید بشینی و بازش کنی،بسنجی و بذاری حل بشه
بعد یه گوشه ی دور از ذهنت رهاش کنی
جنگ و چطور براى خودم حل کنم؟
چطورى این هیمه ى بزرگ از خشم و سیاهى رو
گوشه ى ذهنم رهاش کنم که همه ى وجودم و نبلعه؟
شب ها با حس خفگى از دوییدن یا صداى چمباتمه زده از فریاد نزدن
از خواب نپرم؟
چطوری نترسم از صداى بچه هاى حیرون بی خانواده،
یا از فکرم ببرم هجوم گورهاى بی کفن و...
جنگ
جنگ
جنگ
هراس تا همیشه ى من!
علی میگه چقد تو بی معرفتی چرا به من زنگ نمیزنی
بعد از مدتها بدون اوردن بهونه میگم افسردگی بهم اجازه نمیده علی جان
و علی خوب منو درک میکنه و دیگه ازم ناراحت نیست
کمی حرف میزنه از پایتخت و بدی هاش میگه از سیگار و مشروب و اعتیادشون میگه از تفریحای به درد نخور میگه از شلوغی و کثیفی میگه و من ته صدای بهونه گیرش دلتنگی این پسر کوچولوی گنده رو حس میکنم
بر خلاف حال و روزم میگم و میخندم و سعی میکنم حداقل اون کمی حالش عوض شه
آخه جگر گوشه ی منه
ازش نارا
درست موقعی از زمان که باید یک گوشه از بازار پسرکی ماهیِ قرمز بیندازد درون پلاستیکهایِ کوچک فریزر و بدهد دستِ دختر بچهای که دست دیگرش در دست مادرش هست ؛ نه ماهی وجود دارد ، نه پسرک گوشهای وایستاده و نه دخترک با مادرش به بازار میآید!
تا حالا شده یه موضوع به مغزتون فشار بیاره برای نوشته شدن اما حتی ندونین چه نوشته ای هستش!؟شده هرشب خوابشو ببینین اما صبح حتی یادتون نیاد چی بوده اون خواب؟شده مغزتون رو به افول باشه از این قضیه!؟
این حجم از غریبگی برای چیه؟
چند وقته نتونستم بنویسم درست و حسابی رو خدا میدونه
اما این قضیه دیگه داره میره روی اعصابم...
بسم الله
بخش ارتوپدی دارد تمام میشود.سرشار از بیهودگی.همان طور که از بیمارستان انتظار داشتم.مبارکم باد.
ناداستان میخوانم و میروم گم میشوم لای زندگی دیگران.چیزی که خودم نبوده ام ولی میخواهم حس کنم.
از تمام خقیقت های دنیا مرگ همیشه برایم جذاب تر از بقیه بوده.چیزی که نمیشود تعریفش کرد و راه برگشتی ندارد و برای همه ی آدم های دنیا به یک شکل اتفاق می افتد.همین است که بیشتر تجربه های زندگی ام را در مقابل این حقیقت بالا پایین میکنم تا وزنشان دستم بیا
نبشی پلاستیکی کاشی ، خرید نبشی پلاستیکی، فروش نبشی پلاستیکی در تهران، گوشه پلاستیکی، نبشی بسته بندی، نبشی کارتنی، گوشه پلاستیکی بسته بندی ،نبشی مقوایی
گروه تولیدی تی تاک تولید کننده انواع نبشی بسته بندی
نبشی پلاستیکی - نبشی مقوایی
تلفن تماس - مهندس محسنی :
09120578916
09137028196
09199762163
09197443453
سامانه پیامکی پاسخگویی
09356970259
پسرک در گوشه ای به انتظار نشسته بود... روزها و سالها و قرن ها...در انتظاری طولانی ...
تا روزی جوانمردی را دید...
جوانمرد گفت که رسیدن تنها در حرکت کردن است... نه در گوشه نشینی و به انتظار نشستن...
و پسرک برخواست تا راهش را آغاز کند... راهی برای رسیدن...
سلام روز یکشنبه است
آخرین روز تابستون 98
گوشه ی صحن گوهرشاد رو به گنبد تکیه دادم به دیوار
دل نگران اربعینم و امیدوار به امام مهربانی ها
پ.ن 1 : هیچ وقت این گوشه خالی نبود .خیلی ذوق مرگم اینجام
پ.ن۲ : گر چه در خیل تو بسیار به از ما باشد
ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر ( خلاصه آقا خودت درست کن)
پ.ن ۳ : امروز سه تا کلاس اولی داشتیم
خدایا گوشه ی چشمی بفرما
که هر رنجی شود رحمت به لطفت
بکن شادی برایم غُصّه ها را
شود ناراحتی راحت ز لطفت
بکن تاریکیم را نور خالق
بده پایان شب فرقت به لطفت
بکن زشتی به زیبائی مبدّل
گرفتاری مده شدّت به لطفت
شود هر قهر از من مهربانی
بده آرامش و عزّت به لطفت
بکن امکان پذیر هر کار سختم
بکن ترسم تو امنیّت به لطفت
خداوندا تو تنها تکیه گاهی
بکن ضعف مرا قدرت به لطفت
تمام لحظه هایم را پر از عشق
بده در بندگی همّت به لطفت .
.
رنگ بندی کرکره برقیکرکره برقی فلزی که به صورت غیر شفاف میباشد در کوره رنگ الکترواستاتیک رنگ میشود در واقع این رنگی میباشد به لوازم خانگی مثل لباسشویی و یخچال زده میشود و این روش کیفیت زیادی دارد.
کرکره سفید رنگپرفروش ترین رنگ کرکره برقی همان رنگ سفید است. کد رال رنگ این کرکره ها 9016 است. این رنگ به انگلیسی Traffic White نامید می شود. اکثر کارخانجات تولید کننده نیز معمولاً همین کد رنگ را برای کرکره های سفید خود انتخاب می نمایند و می توان گفت ، این کد
اجرای ارکستر متروکه فعلا متوقف شده و منی که از همه بیشتر خواهان لغو شدن این نمایش بودم الان بیحس نشستم یه گوشه. زحمت زیادی کشیده شد براش. حیف بود.
دو روزی میشه که مهدی اومده. دیشب صالح و ملی و سجادم بودن. دلم بسیار برای الهه تنگ شده. همزمانی برگشتن بچهها و بازارچه ارتوان باعث شد دلتنگی غریبی رو حس کنم.
کاغذ کادو و نخی که گرفته بودم بیاستفاده افتادن گوشهی اتاق.
پ.ن همین الان مکالمهی تلفنیم با مهدی تموم شد.
در نگاه علمی، دستگاه های موسیقی ایرانی به مجموعهای از چند نغمه (گوشه) اطلاق میشود که با هم در گام، کوک و فواصل نت هم آهنگی دارند. موسیقی ایران دارای هفت «دستگاه» و پنج «آواز» و در کل، دوازده «مایه» است.اگر بخواهیم این مسأله را به زبانی ساده توضیح دهیم، میتوانیم بگوییم که «دستگاهها» مجموعهای از گوشهها هستند.بین دستگاههای مختلف روابطی برقرار است. برخی گوشهها در بیشتر از یک دستگاه دیده میشوند که این امر میتواند پردهگردان
پنجره باز بود و هوایِ خُنکی به داخلِ اُتاق میاومد؛ نشسته بودم لبهی پنجره، و با تبسمی به لب، بیرون رو تماشا میکردم؛ کمی سَردم بود اما، قصد نداشتم پنجرهی اُتاق رو ببندم؛ از اون بالا آدمایی رو میدیدم، که توی شهرک، در حالِ رفتوآمد هستند؛ پیاده و سواره، یکنفره و چندنفره... هر کدومشون یک پوششِ متفاوت داشتن و، مقصدی متفاوتتر. با خودم فکر کردم لابد هر کدوم قصهی مخصوص به خودشونو دارن؛ یکی شاده، یکی غمگین، یکی عجوله، یکی کاملا خونسرد،
نبشی پلاستیکی کاشی ، خرید نبشی پلاستیکی، فروش نبشی پلاستیکی در تهران، گوشه پلاستیکی، نبشی بسته بندی، نبشی کارتنی، گوشه پلاستیکی بسته بندی ،نبشی مقوایی
گروه تولیدی تی تاک تولید کننده انواع نبشی بسته بندی
نبشی پلاستیکی - نبشی مقوایی
تلفن تماس - مهندس محسنی :
09120578916
09137028196
09199762163
09197443453
سامانه پیامکی پاسخگویی
09356970259
کارت ها و مصدومیت ها: به جز کارت های قرمز حین بازی، کارت ها هیچ پیامدی ندارند و مصدومیت ها همانند دیگر تورنمنت ها ثبت می شوند.نگرش تیم: اثر نگرش دست گرمی/بازی فصل در افزایش/کاهش روحیه کمتر از مسابقات معمولی در لیگ یا حذفی است. البته اثر این دو نگرش بر ریت هافبک در حین بازی همانند دیگر بازی هاست.تمرین: بازی در یک مسابقه از لیگ قهرمانان هیچ نقشی در تمرین دیدن بازیکنان ندارد ( یعنی دقایق بازی در لیگ قرمانان، جزء دقایق تمرینی بازیکنان محسوب نمی ش
- آدمی در هر گوشهای ازین هزارتوی زندگی که باشد چشمش به آن گوشهی دیگر است. علتش هم ذات کمال طلب آدمی است. چاقوی تیز کمال طلبی اگرچه مصلح است اما گاه تنت را پاره پاره میکند. واقعیت این است که گوشههای این هزارتو اگرچه متفاوت ولی چشمگیر نیست "اگر از بیرون به آن نگاه کنی".
- درک این مطلب نه به خواندن و حفظ کردن است که به تکرار در روزمه زندگی است. تکرار تا باور قلبی. آنقدر که اگر "همه" چیز را از ما گرفتند افسرده، غمگین و هراسان نشویم.
- "از کسانی نبا
نبشی پلاستیکی ، خرید نبشی پلاستیکی ، فروش نبشی پلاستیکی در تهران ، نبشی پلاستیکی کاشی ، گوشه پلاستیکی ، نبشی مقوایی ، نبشی بسته بندی ، گوشه پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلاستیکی پله ، نبشی پلاستیکی اصفهان ، نبشی پلیمری ، دستگاه نبشی زن پلاستیکی ، نبشی کارتن
بچگیام آروم و گوشه گیر بودم، جایی میرفتم مهمونی ساکت یه گوشه مینشستم وبه بازی کردن بقیه نگاه میکردم و منتظر بودم یکی از بچه ها بگه که باهاشون بازی کنم یا اینکه مامانم اجازه بده تا برم و باهاشون بازی کنم ، اما بیشتر وقتا این اتفاق نمی افتاد و بچه و مامانم اینقد سرگرم صحبت و بازی بودن که من رو یادشون میرفت. این بود که همیشه تو حسرت اون لحظه بودم حتی اگه جایی دیگه هم بازی میکردم بازم فکرم تو موقعیت قبلی بود و حسرت میخوردم. الان که بزرگ شدم هم ه
نمیدونم چرا. چرا نمیتونم کنارش بذارم؟ یه گوشه از قلبم، یه گوشه از ذهنم مونده و هیچ راهی هم برای بیرون انداختناش به ذهنم نمیرسه. دوست داشتم که طرحام رو با موضوع موسیقی و معماری کار بکنم، با چهار تا از آهنگهای بیتلز. از یه ماه قبل شروع کردم، ولی هنوز به نتیجه نرسیدم. باید کنارش بذارم و یادم نره که یه قسمت از کار معماری حجمه، پلان، نما، پرسپکتیو و... باقی چیزا هستن که باید روشون کار بکنم و موندن هنوز.
گلهای زرد، بنقش و قرمز گلفروشیها را به حال خودشان بگذار. یک روز و دو روز عطر خوش رزهای بیریشه را فراموش کن. من برای تو نهال آوردهام. نهالی از درخت زیبای یاس. تا آن را در گوشهی خانهات بنشانی. چرا گوشه؟ آن را ه میان خانه بنشان، دور آن بنشین، پیش او چای بنوش. من برای آب دادن به آن نهال به تو سر خواهم زد و تو با قلبی که از حرارت من میتپد به آن رسیدگی خواهی کرد. به دورش ربان خواهی بست. درخت یاسم را به پیش خود حفظ کن. روزی گلهای آن را با
وقتی
هم قصهی نانموده خوانی
هم نامهی نانوشته خوانی
چی بگم؟
اگر چیزی میگم
فقط به این خاطره:
«وَ مَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى
قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَ أَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی وَ لِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى»
دوستت دارم [قلب]
* برای دریافت پوستر در اندازهی اصلی، روی تصویر کلیک کنید!
وقتی
هم قصهی نانموده خوانی
هم نامهی نانوشته خوانی
چی بگم؟
اگر چیزی میگم
فقط به این خاطره:
«وَ مَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى
قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَ أَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی وَ لِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى»
دوستت دارم [قلب]
* برای دریافت پوستر در اندازهی اصلی، روی تصویر کلیک کنید!
چرا کودکم به هیچکس اعتماد ندارد؟ دلیل منزوی بودن کودکم چیست؟
داشتن یک کودک اجتماعی و خونگرم آرزوی هر مادروپدری است ولی متاسفانه این مساله برای خیلی از والدین در حد همان آرزو باقی میماند.شاید باورتان نشود دیدن این صحنه که کودک گوشهای ایستاده و با چشمانش بازی همسالان خود را دنبال میکند برای پدرومادر بسیار ناخوشایند است.
ادامه مطلب
دو پست قبل دخترها کامنت دادن باز هم از اینها بنویس، من هم گفتم چشم. دو نکته به خاطرم می رسد که مهم است، این دو نکته را گوشه ذهنتان داشته باشید و لحاظ کنید.
اول آنکه عشق بی قید و شرط میان هیچ دو آدمی که ازدواج نکرده اند، وجود ندارد، فقط پدر و مادرها نسبت به فرزندانشان عشق بی قید و شرط دارند. پس این تنها یک افسانه است که برای این است که شما از استانداردهای خودتان کوتاه بیایید و طبق استانداردهای طرف مقابل رفتار کنید. به چه دلیل؟ عشق بی قید و شرط! یک
من پُرم از خاطرات و قصه های کودکی این که روباهی چگونه میفریبد زاغکی! قصّهی افتادنِ دندانِ شیری از هُما لاکپشت و تکّه چوب و فکرهای اُردکی! قصّهی گاو حسن، دارا و سارا و امین روزِ بارانی، کتابِ خیسِ کُبری طِفلکی! تیلهبازی در حیاط و کوچه و فرشِ اتاق! بر سرِ کبریت و سکه، یا که درب تَشتکی! چای والفجر و سماور نفتیِ کُنجِ اتاق مادرم هرگز نیاورد استکان بینعلبکی! داستانِ نوک طلا با مخمل و مادربزرگ! در دهی زیبا که زخمی گشته بچه لکلکی! هاچ زنب
یکی از بناهای زیبا و دیدنی مجموعه زندیه که با مرگ کریم خان زتد ناتمام ماند مدرسه آقا بابا خان شیراز می باشد این بنا در ضلع جنوب شرقی مسجد وکیل طراحی و ساخته شده است. گوشه غربی مدرسه به دیوان شبستان مسجد متصل است. تنها ورودی این مدرسه در گوشه جنوبی آن و از کوچه نسبتا وسیعی می باشد.
ادامه مطلب
هر چقدر که میتوانی صبور باشآرام و صبور...نه اینکه غصهها را رج به رج، ردیف به ردیف، بچینی توی دلت و دم نزنی و غمـباد بگیری و آنـوقت بگویی که صبورم...!
"صبور باش" یعنی:آنقدر فیــتیلهی چراغِ توکلت را بالا بکشی، که نور آرامش حضورشتمام دلت را روشن کند...تمام دلت را به امید فردا که نه،به امنیت همین لحظهبه شیرینی همین الانروشنِ روشن کند...بگذار گریههایت که تمام شد،آفتاب مهربانیاش بتابد به گوشه گوشهی دل و جانت...
آرام بگیر که خدا همیشه به موقع و
پوشیدن جوهر Eyeliner Easy NUDESTIX Rock N 'Roll جدید در گلدن رزیک قانون نانوشته اما نه چندان پنهان در Makeup Codex (که یک کتاب رسمی است که من درست کردم ... اما واقعی است ، هر چند!) که می گوید اگر عجله دارید ، حتی فکر نکنید. در مورد تلاش برای بوش مایع ، زیرا شما از آن پشیمان خواهید شد - ما درمورد فاجعه صحبت می کنیم - و به طور کلی ، موافقم ، زیرا هر وقت سعی می کردم در حالی که عجله می کردم ، یک گربه چشم ناز با آستر مایع انجام دهم ، به پایان رسیده ام در عوض با یک بال پتوداکتیل -
از اواسط هزاره دوم پیش از میلاد، آریاییهایی به سوی فلات ایران (ایرانزمین) مهاجرت کردند.
در این دوران تمدنهای دیگری نیز در گوشهگوشه ایران وجود داشتند که با ورود آریاییها (به گفته تاریخ رسمی غربنگاشته)، یا زیر تیغ آریاییها جان سپردند، یا با ازدواجهایی که انجام شد، در آنان مخلوط شدند. از این رو این تمدنها رفتهرفته نابود شدند.
ادامه مطلب
تحلیلی در مورد فیلم طلبه مهندس
سلام دوستان ، عادت ندارم متن رو طولانی و خسته کننده کنم
پس در نتیجه همیشه میرم سر اصل مطلب
خُب ، میخواهم خیلی کوتاه در مورد فیلم بچه مهندس توضیح و تحلیلی خدمتتان ارائه بدهم
هیچ فیلمی نیست که نقطه ی ضعف نداشته باشد و هیچ فیلمی هم نیست که نقطه ی قوت نداشته باشد
پس در نتیجه فیلم ها را در یک کفه ی ترازو قرار میدهیم و درصد گیری و موقعیت شناسی میکنیم
بنظر بنده فیلم بچه مهندس در این قسمت خیلی خوب کار کرده
به چند دلیل
یک ا
دانلود رمان گرافیکی بتمن – جوک کشنده با زبان فارسی
پایان یافته
نام : مترو: بتمن – جوک کشنده
دسته بندی: رمان گرافیکی
تعداد قسمت : 1 قسمت
کمپانی: دی سی
وضعیت: پایان یافته
سال انتشار: 1988
خلاصه : این گرافیک ناول، برترین داستان نوشته شده برای زوج بتمن و جوکر است، داستانی که حکم قلبِ تاریخچهی این دو شخصیت را ایفا می کند؛ داستانِ آخرین جوکی که هر کسی را به خنده وا می دارد، خنده ای که همه را به سوی مرگ هدایت می کند و تلخی زندگی را شرح می دهد، این داستان
دردا.دردا از من.دردا از این عمرهای کوتاه و بیاعتبار ما.دردا از نبودنها و رفتنها.دردا از تو که هم نامهی نانوشته خوانی و هم قصهی نانموده دانی.دردا از تو که یادت مونس جانم است.دردا از من که با این همه آدم نمیشوم که نمیشوم.دردا از من که زندگی میکنم برای آن لحظات که حتی با آن «برام هیچ حسی شبیه تو نیست، کنار تو درگیر آرامشم، همین از تمامِ جهان کافیه، همین که کنارت نفس میکشم» هم گریهام بگیرد و غرق لذت شوم، اما برایم این لحظات هم محد
با مریم زودتر رسیدیم. رفتیم یکم تو تاریکی و خنکی و سرسبزی اطراف قدم زدیم تا شبتر بشه. بعد چایی خوردیم و تو راه هم سایه رو دیدیم. رفتیم داخل مسجد...قبل اینکه اقای ابطحی بیان تو حیاط باصفاش چرخ زدم ... اهل ِ مسجد دم گرفته بودن....کنار حوض باصفا و فوارههای بلندش ایستادم و چشم دوختم به میاندار...بچهها با فوارهای حوض بازی میکردن و گهگاهی با ریختن اب روی سر و صورتم از فکرهام بیرون میکشیدنم...دلم با اینکه مدتهاست برای یک گریه از ته دل تنگ شده اما ا
نبشی پلاستیکی کاشی ، گوشه پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلیمری ، نبشی بسته بندی ، نبشی مقوایی ، گوشه پلاستیکی بسته بندی ، دستگاه نبشی زن پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی ، خرید نبشی پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی کاشی ، فروش نبشی پلاستیکی در تهران ، گوشه پلاستیکی ، نبشی بسته بندی ، نبشی مقوایی ، گوشه پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلاستیکی اصفهان
تلفن تماس - مهندس نکیسا
09137028196
09356970259
09918084148
09120578916
تحویل فوری در شهر های سازی کرج دزفول اصفهان شیرا
۱. بهمنماهی که گذشت کانون خیریهی دانشگاهمان تصمیم گرفت در قالب یک اردوی جهادی، کلاسهای کمکآموزشیای را در مناطق محروم حاشیهی شهر (مثلا صندلآباد) در آخرهفتههای اسفندماه برگزار کند.
شبی که قرار بود فردایش اولین روز اجرای این طرح باشد دبیر این کانون که دوست خیلی صمیمی من است از من خواست تا فردا همراه تیم بروم.
بنابراین با درخواست دوستم بود که پای من به آنجا باز شد، اما تجربهکردن تنها یکروز آن فضا بهقدری شیرین بود که دلم می
خنده زد برق بر اساس جهان؟
ابر بهر چه میگریست؟ بگو...
#رفیع مشهدی
داره بارون میاد(:
من نشستم لب پنجره ذوق میکنم...
مامانم از اون طرف اتاق داره داد میزنه میگه از لب پنجره بیا کنارررررر!
واقعا نمیدونم چرا اینهمه از رعد و برق میترسه به نظرم امشب من باید حواسم بهش باشه
دقایقی بعد:
از گوشه اتاق باهاتون حرف میزنم... مامانم مثل عقاب نشسته کنارم که باز نرم کنار پنجره
دقایقی بعد تر:
آسمون دیگه کم کم داره آروم میشه... فقط بارون میاد پس اجازه مامان برای تر
با وجود اینکه دوست دارم زندگی زودتر نرمال شه ولی شروع دانشگاه استرسزاست و من از دوستانم دور خواهم بود تو دانشگاه. تحمل اون حجم تنهایی و عادت به شرایط جدید و شاید هم جابجا شدن تو روتیشنها سخت خواهد بود. نمیدونم با چی مواجه خواهم شد.
این روزا درس خوندن با کاغذ تا کردن همراهه. لذت بخشه و استرس رو کم میکنه. خوشحالم که یه دنیا کاغذ دارم هنوز. ولی نیاز به کاغذهای تک رنگ دارم. بیشتر کاغذهام طرح دار هستن.
+ خ میگه هر آدمی که تولید محتوا داره و م
شب می بارد چای را دم کردم
گوشه ای از این اتاق کم نور کز کردم
طعم یک لذت سرد را می نوشم با چای
تکیه دادم به دیواری سرد تر
می زنم نقشی درون سر ز ماه
با دست می چینم از آسمان
ماه را می گیرم در آغوش
با خود می گویم
حتما این ماه می دهد گوش
آخربن جرعه را می نوشم
با خود می گویم
آه از فرق میان من و دوست
آه از فرق میان و من و ماه
می زند احساس ، پتکی بر اندیشه ی یک کام از دور
پیرمردی فرتوت و عاشق
گاه گاهی هم خرفت و بی فکر
گوشه ای از ذهن بازی می کند با خود
و زنی جل
خب اول یه ستاره یه گوشه بزنین و بنویسین «توجه: هیچوقت حرفی که تو ذهنتونه و هیچ خزعبلی هیچ چرت و پرتی رو گوشه کتابتون ننویسین»
و دلیلش:(
من بدبخت من بدشانس دیوونه نمیدونم چرا گوشه کتابم نوشتم « باید راجب N یه تجدید نظری بکنم» حالا از بدبختی خیلی زیادم بی حواس کتابمو دادم یه مبحثی که ننوشته رو بنویسه:(
حالا چهارشنبه اومد کتابمو کوبید رو میزم و گفت: منم باید یه تجدید نظری راجبت بکنم
اولش رفتم تو شک ولی بعدش فقط تونستم دستو بکوبم تو صورتم
خلاصش ا
همه چیز درباره ی درمان گوشه گیری در کودکان، نوجونان و بزرگسالان آورده شده است.
برای همه ی ما پیش آمده که لحظاتی نیاز به تنهایی و خلوت کردن با خود داشته باشیم.
در مواجه با مشکلات یا زمان تصمیم گیری و فکر کردن این تمایل به خلوت گزینی و گوشه گیری شدید تر می شود.
اما گوشه گیری در بعضی افراد یک خصوصیت بارز است به نحوی که دیگران در محیط های رسمی و غیر رسمی فرد را با همین ویژگی می شناسند.
گوشه گیریگوشه گیری به معنای تمایل دائمی فرد به خلوت گزینی و تنها
توی خانواده مون به فاصله ی چهار - پنج نسل، خانم زیبایی زندگی میکرده که روحیات و اخلاق خاصی داشته. خوش سلیقه، خوش اخلاق، کدبانو و هنرمند بوده و بیش از هم دوره ای ها به ظاهرش اهمیت میداده. شاید همین ویژگی ها باعث شده که سرنوشت خیلی غم انگیزی رو از سر بگذرونه و مسبب داستان های غم انگیزتری برای نسل های بعد خانواده باشه. با شنیدن جزییات قصه ش به این فکر فرو میرم که هنوز چقدر قصه ی ناشنیده و نانوشته هست. قصه هایی حقیقی که از افسانه ها و حکایت ها پیشی
همه چیز درباره ی درمان گوشه گیری در کودکان، نوجونان و بزرگسالان آورده شده است.
برای همه ی ما پیش آمده که لحظاتی نیاز به تنهایی و خلوت کردن با خود داشته باشیم.
در مواجه با مشکلات یا زمان تصمیم گیری و فکر کردن این تمایل به خلوت گزینی و گوشه گیری شدید تر می شود.
اما گوشه گیری در بعضی افراد یک خصوصیت بارز است به نحوی که دیگران در محیط های رسمی و غیر رسمی فرد را با همین ویژگی می شناسند.
گوشه گیریگوشه گیری به معنای تمایل دائمی فرد به خلوت گزینی و تنها
متن آهنگ اگه بودی مهدی جهانی
اگه بودی؛ حال و روزم با الانم خیلی فرق داشتغمِ تو از دل من؛ اینجوری زندونی نمی ساختافتادم این گوشه ی دنیا تک و تنها، دلم تنگ…تو که نیستی؛ چی قشنگه توی این دنیای بیرنگمنو ول نکنمن این گوشه ی دنیا تک و تنهامن دیوونه از این دنیا فقط دستاتو می خوام
ادامه مطلب
از گوشهی اتاقم به تمام جهان، از گوشهی جانم به تمام جانها. عشق در قلب من اینگونه میتپد، و اینچنین کار میکند.
عشق اینچنین کار میکند؛ همچون ساعتی که وارونه میگردد.
و تو باید قلمو را، قلم را، ابزار جراحی را، گچ را، قدم را، نفس را، جان را و انسان را و خدا را و همه چیز را، چنین برداری و چنین در کار کنی.
حلمی | هنر و معنویت
یکی از بچه های کلاس که از گیلان به دانشگاه ما آمده است در مورد حال و هوای شهرش میگفت. آنطور که شنیدم آنقدر برگ زرد روی زمین میریزد که آدم برای عبور و مرور باید یک تونل بسازد. در یک چشم به هم زدن حجم عظیمی از برگ های پاییزی روی زمین میریزند. با اولین باران پاییزی، قورباغه ها طلبکارانه گوشه مرداب می نشینند و غبغبشان را باد میکنند. اردک ها هم با فیس و شماتت از آب بیرون می آیند و با تبختر راه میروند و خودنمایی میکنند. نمیدانم، اما شنیدم که آنجا گاوها
کلمههامو از گوشه و کنار ذهنم جمع کردم و گفتم: من فقط میخوام همه چیز همینطور آروم باقی بمونه. پرسید: آروم مثل چی؟
گفتم: شبیه نسیم دم غروب که نمیتونه دریا رو آشفته کنه. شبیه وقتی که روبالشیهای تمیز رو با قدیمیها عوض میکنی. شبیه وقتی که میوههای شسته شده رو میچینی توی سبد و دستهاتو با گوشهی پیراهنت خشک میکنی. شبیه وقتی که one last goodbye رو اتفاقی میشنوی و یادت میاد دنیا چرخید و چرخید و حالا با شنیدنش حالت خوب میشه جای غصه خوردن.
دو
بادبادکباز نوشتهی خالد حسینی
خالد حسینی «بادبادکباز» را زمانی مینویسد که کشور افغانستان یک جوّ سیاسی متغیر را از دههی ۱۹۷۰ تا حملات ۱۱ سپتامبر و پس از آن تجربه کرده است. بادبادکباز داستانِ عجیب و پیچیدهی دوستی میان امیر (پسر یک تاجر ثروتمند) و حسن (پسر خدمتکارِ پدر امیر) است تا زمانی که اختلافات فرهنگی و طبقاتی و آشفتگیهای جنگ آن دو را از هم جدا میکند. حسینی سرزمین مادریاش را طوری برایمان زنده میکند که پس از حملات ۱۱ س
قلم در دستم آرام و قرار نداشت.انگشتانم تمام تلاش خود را کرده بودند که مرا از آشفته بازار درون مغزم رهایی بخشند.اعصاب خرابم روی چشمانم هم اثر کرده بود.حتی نمی توانستند در حفرهشان بایستند و دایم چون کودکان در حال جوش و خروش بودند.زبانم هم به دیوانگیام اعتراض کرد:(اَه...)قلم را به گوشهای پرتاب کرده و سه چهار برگ درون دستم را به دیوار کوبیدم.حتی نوشتن هم درمان دردم نبود...
با دستانم سعی در دوختن پلکهایم داشتم که...آری!این بار خدا دست به کار شده
سلام و درود بر حضرت خاتم و فخر دو عالم محمد مصطفی ص که حبیب حق گشت و حلاوت یکتا پرستی را به جهانیان چشاند درود و هزاران صلوات بر ایشان که پیام خودشناسی و خداشناسی را در جهان آکندند و قرآن کلام حق را به ما هدیه دادند، عید مبعث عید شروع بندگی مخلصانه بر تمامی مسلمانان جهان بسیار مبارک باد، هنوز هم هستند مسلمانانی در گوشه گوشه ی دنیا که به جرم اعتقاداتشان عمار گونه و سمیه وار شرحه شرحه می شوند و جای بسیار سپاس دارد از خدای رحمان که در جایی به دنیا
دست به دستِ مدّعی شانه به شانه می روی
آه که با رقیبِ من جانبِ خانه می روی!
بی خبر از کنارِ من، ای نَفَسِ سپیده دم
گرم تر از شراره ی آهِ شبانه می روی
من به زبانِ اشکِ خود می دهمت سلام و تو
بر سرِ آتشِ دلم همچو زبانه می روی
در نگهِ نیازِ من موجِ امیدها تویی
وه که چه مست و بی خبر سوی کرانه می روی!
گردشِ جامِ چشم تو هیچ به کام ما نشد
تا به مرادِ مدّعی همچو زمانه می روی
حال که داستانِ من، بهرِ تو شد فسانه ای
باز بگو به خوابِ خوش با چه فسانه می روی؟
(هااااا
دست دلم را گرفتم، آوردمش یک گوشه دنج، زیر چشمی نگاهش کردم، زیر بار نمیرفت که حرف بزند، اخم کرده بود و برای من قیافه گرفته بود، کم کم داشت بهم برمیخورد، ک دیدم زد زیر گریه،هاج و واج نگاهش کردم که وسط گریه خنده اش گرفت و گفت، چیه مگر نمیشود آدم دلش بگیرد؟! گفتم چرا میشود، دستش را محکم تر گرفتم و گفتم اما میشود که آدم حواسش به دلش نباشد، میشود که آدم دلش را فراموش بکند و بعد به خودش بیاید و ببیند دلش گرد و خاک گرفته و حسابی رنگ باخته است،دلم عجیب گ
سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنمدل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم
گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضاگاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم
آرزویم به جهان دیدن روی پسر استسوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟
کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضاتیره روز من از شام غریبان چه کنم
نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرانه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم
به خدا دوری معصومه و هجران رضامی کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم
از وطن کرده مرا دور،جفای هارونمن دل خسته سر گشته و حیران چ
نبشی محافظ لبه ، نبشی مقوایی و پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی کاشی ، نبشی پلاستیکی ، خرید نبشی پلاستیکی ، فروش نبشی پلاستیکی در تهران ، نبشی ارومیه ، نبشی آستارا ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلاستیکی کاشی ، گوشه پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلیمری
پالت های میوه و سنگ های گرانیت و کاشی وسرامیک هنگام بارگیری و تخلیه بار مستعد ضربه و صدمه بسیار هستند. جلوگیری از این امر با نبشی کشی و تسمه کشی روی نبشی قابل اجرا می باشد .گروه صنعتی
نبشی محافظ لبه ، نبشی مقوایی و پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی کاشی ، نبشی پلاستیکی ، خرید نبشی پلاستیکی ، فروش نبشی پلاستیکی در تهران ، نبشی ارومیه ، نبشی آستارا ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلاستیکی کاشی ، گوشه پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلیمری
پالت های میوه و سنگ های گرانیت و کاشی وسرامیک هنگام بارگیری و تخلیه بار مستعد ضربه و صدمه بسیار هستند. جلوگیری از این امر با نبشی کشی و تسمه کشی روی نبشی قابل اجرا می باشد .گروه صنعتی
شبیه به همیم که درد داریم اما دردی از هم دوا نمی کنیم. به هم دست نمیزنیم که دستمان کوتاه نشود از آغوشی که گرم تر میپنداریمش. حالمان بد است و حال بد را حرف زدن باید؛ حرف زدن را هم گوش شنوایی باید که جمله به جمله گره بگشاید از سیم های در هم پیچیده پشت پیشانی اما نه هر گوش شنوندهای میزبان حرف هایمان است و نه گوشمان به حرف دیگری بدهکار. من که نشستهام این گوشه دنیا و فکر میکنم. فکر می کنم و آنقدر فکر میکنم که مغزم خون ریزی کند و دماغم غنات روان بدن
سلام عزیزم
با تو ام ای ابر
ابر سیاهی که زمانی سفید بودی
تو سفید می ماندی اگر ابر دیگری تو را نمی آزرد
و خود را به تو نمی کوبید
تو سفید می ماندی اگر تنها بودی
اگر تکه ای کوچک
در گوشه ای دور
در آسمان بودی
اما
حالا که تنها نیستی
حالا که در گوشه ای دور نیستی
این را بدان
که حتی هنگامی که سیاه می شوی نیز زیبایی!
هنگامی که می باری
آرامش خواهی یافت
و آرامش خواهی داد
این را بدان که اشک هایت
هنوز طعم آرامش دارد
ببار ببار که غم هایت
ابدی نخواهد ماند
ببار که
۱
من
나
در بهار، هنگامی که تصمیم گرفتم دربارهء چیزهای سپید بنویسم، اولین کاری که کردم تهیهء یک فهرست بود.
بندهای قنداق
روپوش نوزاد
نمک
برف
یخ
ماه
برنج
امواج
یولان(۱)
پرندهء سپید
«به سپیدی خندیدن»
کاغذ نانوشته
سگ سپید
کتاب سپید
نویسنده: هان کانگ
مترجم: مژگان رنجبر
ناشر: چترنگ
نوبت چاپ: اول، ۱۳۹۷
«اعترافات یک مادر » داستان زندگی عاشقانه ای است که هر چند با عشق و دلدادگی دو دانشجوی جوان آغاز می شود و در یک زندگی و خانه و کاشانه ی رویایی نشو و نما می کند ، اما در بستر پیچیدگی های روزمره ی زندگی و خصوصیات اخلاقی ویرانگر به خزانی زودرس گرفتار می گردد ...
«ما در ساختن رابطه مان مرحله ی گفتوگو را از قلم انداخته و یکباره جسته بودیم سمت عشق بازی و وقتی خودمان را با مسئله ی ازدواج و بارداری مواجه دیدیم ، فهمیدن اینکه هیچ چیز مشترکی نداریم ، تقر
«اعترافات یک مادر » داستان زندگی عاشقانه ای است که هر چند با عشق و دلدادگی دو دانشجوی جوان آغاز می شود و در یک زندگی و خانه و کاشانه ی رویایی نشو و نما می کند ، اما در بستر پیچیدگی های روزمره ی زندگی و خصوصیات اخلاقی ویرانگر به خزانی زودرس گرفتار می گردد ...
«ما در ساختن رابطه مان مرحله ی گفتوگو را از قلم انداخته و یکباره جسته بودیم سمت عشق بازی و وقتی خودمان را با مسئله ی ازدواج و بارداری مواجه دیدیم ، فهمیدن اینکه هیچ چیز مشترکی نداریم ، تقر
نبشی پلاستیکی کاشی ، گوشه پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلیمری ، نبشی بسته بندی ، نبشی مقوایی ، گوشه پلاستیکی بسته بندی ، دستگاه نبشی زن پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی ، خرید نبشی پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی کاشی ، فروش نبشی پلاستیکی در تهران ، گوشه پلاستیکی ، نبشی بسته بندی ، نبشی مقوایی ، گوشه پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلاستیکی اصفهان
تلفن تماس - مهندس نکیسا
09137028196
09356970259
09918084148
09120578916
تحویل فوری در شهر های سازی کرج دزفول اصفهان شیرا
دانلود آهنگ جدید قلب تو با صدای سامان جلیلی در سایت فاز موزیک
Download New Music Ghalbe To By Saman Jalili On Fazmusic
متن آهنگ سامان جلیلی قلب تو
خیره شو توی چشام من از اون دیوونه هام که تورو خیلی بخوام به دلت بد راه نده دلم عشقو بلده فال مون خوب اومده چجوری عاشقت نشم و چیزی نگم از تو که این همه جونمی چیزی نگم تو چشات چی داری که برات میره دلم تو ببین که چقدر با تو درگیره دلم این منم منم منم منم که جز تو نیست تو باورم تو تویی تویی تویی که ناز اونو میخرم یه گوشه گوشه گوشه
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
روزها میگذرند ، زمان کارش گذشتن هست باید گذشت گذشت گذشت ...
فردا در انتظار توست ، تصمیم های امروز تو فرداتو میسازن .
+ کمی فاصله برای خودم تجویز کردم .« سلام روزگار نو خداحافظ نانوشته ها »
+ موزیک
درباره این سایت